كوه و زلزله

خاطره ای از فوتبالتیم فوتبال بی ورا با تیم فوتبال خوشاب، مسابقه دوستانه ای در زمین خشم کانه و به دعوت تیم بی ورا داشت. تیم داوری هم از برازجان تعیین شده بود .روز مسابقه تیم بی ورا زودتر خود را در زمین بازی خشم کانه آماده کرده بود. من هم عضو تیم بی ورا بودم و در پست فوروارد بازی می کردم و در خیالپردازی و توهمات زدن چند گل بودم وخودم را با سایر اعضای تیم گرم می کردم. لباس وکفش وجوراب فوتبالی پوشیده و در زمین مانور می دادم ناگهان رقیب من در پست فوروارد سر وکله اش پیدا شد. از باغ آمده بود. هنگام بو دادن نخیلات بود با کروکش کنار زمین ایستاده بود و بدون هیچ لباس وکفشی ورزشی کنار زمین. دیدم لباس ورزشی که برای بازیکنان رزرو در نظر گرفته شده بود پوشید و کفشی هم طلبید. وارد زمین شد. دو تیم در وسط زمین به صف مقابل هم ایستادند. تیم داوری آمدند لباس داوری پوشیدند و وارد زمین شدند ولی دو نفر بودند. داور وسط گفت یکی از همکار داوری نیامده .بلافاصله رقیب من، سیاستی کرد و گفت اشکالی ندارد ما آقای حیاتی را بعنوان داوری قبول داریم. تیم مقابل هم قبول کرد. من هم زبانم بند آمد و یکباره آسمان بر سرم آوار شد و روم نشد مخالفتی کنم.لباس عوض کردم و پرچم داوری را در دست گرفتم و با مشورت داور وسط، طرفی ایستادم که تیم بی ورا در حمله قرار می گرفت.هر توپی گیر رقیب (رفیق من) می اومد من پرچم را بالا می کردم و آفساید می گرفتم. خلاصه رقیب را مات کرده و حسابی کفری کرده بودم. نیمه اول گذشت. نیمه دوم تماشگران بیشتر وبیشتر شدند.. رقیب رفت پشت خط وسط نیمه زمین تیم خودی (بی ورا) توپی رو برداشت و با سرعت به سمت دروازه خوشاب حرکت کرد به خیال خودش دیگه من نمی توانم آفساید بگیرم. به محض اینکه از دایره خط وسط عبور کرد پرچم كوه و زلزله...

بوشهر قدیم( دهه ۳۰ تا ۴۰ خورشیدی) بخش دوم ✨✨✨✨✨✨در حوالی سه راه باغ زهرا ( پل هوایی شهید سلیمانی) قهوه خانه ای وجود داشت که خانم میانسالی به نام زهرا آن را اداره می کرد. زهرا مادر سید مهدی تنگکی بود. به همین خاطر او را «دی سید مهدی» صدا می زدند. وجود قهوه خانه زهرا و همچنین چند نخل خرما در آن مکان باعث شد به باغ زهرا مشهور شود و هنوز که هنوز است با گذشت چندین دهه مردم بوشهر آنجا را به همین نام می‌شناسند. باغ زهرا یا قهوه خانه دی سید مهدی محل اسکان مسافران و کسانی که کالا به بوشهر می آوردند، بود. معمولا پس از تحویل کالا به بازار در آن مکان جمع می‌شدند و با هم بصورت کاروانی به سمت شهر و شهرستان خود حرکت می‌کردند که تنها نباشند و از گزند راهزنان احتمالی یا خطرات در امان باشند. تانکر های سوخت که از بوشهر گازوئیل، بنزین و نفت سیاه وارداتی را که توسط کشتی در اسکه پودر تخلیه می شد (خیابان صلح آباد نزدیک به صنایع دریایی ) بارگیری می کردند و به شهرستانها تا شیراز می‌رساندند. این تانکر ها و کامیون ها شب را در همین قهوه خانه به صبح می‌رساندند. بعد ها چندین مغازه در کنار قهوه خانه دی سید ساخته شد. یکی از مغازه ها نجاری آقای نظری از توابع دشتستان بود.از باغ زهرا به سمت میدان امام، زمین های بایر و خالی از سکنه بود اما چند محله در خیابان باهنر تا فنس نیروی هوایی وجود داشت.محله «لیل بحرینی» و «لیل دروایی» که باغ های زیادی از جمله باغ انگور، کنار، مزرعه هندوانه و خربزه و خلاصه کشاورزی پر رونقی داشت .محله باغ نار (انار) که زمین زارعی گندم کاری بود و به دلیل وجود یک درخت انار در میان این گندمزار به اسم باغ نار معروف بود. البته یکی از این باغ ها مربوط به پدر حسین پهلوان بود که هنوز آثاری از آن كوه و زلزله...

۲۸ اردیبهشت یاد روز خیام نیشابوری است حکیمی که فیلسوفانه می سراید ! موشکافانه انسان شناسی خودش را عرضه می دارد! ارجمندانه به اختلاف و تضاد عقاید و برداشت ها و نگرش ها، می نگرد! خردمندانه زیستن در حال و اکنون را يادآور می شود! عامدانه اعمال و رفتار عامیانه در گستره دین را نقد می کند …نام و یاد"خيام نيشابوري"گراميباد .✨✨✨✨✨✨اجرام که ساکنان این ایوان اند، اسباب تردد خردمندان اند، هان تا سر رشته خرد گم نکنی، کانان که مدبرند سرگردان اند!!خيام به درستي يكي از دانشمنداني است كه به زبان شعر و نثر؛ خردمندي را و شادي خردمندانه را و زندگي خردمندانه را به انسان آموزش مي دهد .از نگاه خيام گستره انديشه و فكر نامحدود است . رشادت در بيان و آزادي فكري خيام در دوراني كه آزادانديشي و آزادمنشي ،در زير سم ستوران خلفا و حاكمان عرب مهاجم لگدمال شده بود، بسيار ستودني است. كوه و زلزله...